تبسمتبسم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

سوگلی مامان و بابا

کوتاه کردن مو

سلام عشق مامان چهار ماهگیتم به سلامتی تموم شد یه عالمه کارایه جدید یاد گرفتی از خودت صداهای جدید در می یاری چند وقته تلاش می کنی که برگردی به پهلو اللهی من قربون اون تلاش کردنت برم راستی دختر نازم پنجشنبه٩/٣/٩٢ موهاتو کوتاه کردم تو رو بردم آرایشگاه دوستم انقدر گریه کردی که صدات گرفت آخه مامانی موهات خیلی بلند شده بود هوا هم خیلی گرم شده عزیت میشی موهاتو کوتاه کردم خیلی ناز شدی انقدر بوست کردم که خودت خسته شدی چند روزه خیلی بداخلاق شدی همش نق میزنی یه چیزه دیگه که خیلی ناراحتم میکنه شیر خیلی بد می خوری همش دوست داری توی شیشه شیر بخوری ان شا الله که بد عادت نشی مامانی من عاشقتم خیلی دوست دارم ...
29 خرداد 1392

واکسن چهارماهگی

سلام عزیز دلم امروز صبح بردمت واکسن چهار ماهگی تو بزنی  ای دختر شیطون بلای من هر چی امروز صبح صدات کردم لباس تو عوض کردم  اصلا بیدار نشودی رفتیم مرکز بهداشت وقتی واکسنتو زدن اصلا گریه نکردی اومدی خونه هم خوب بودی می خندیدی بازی می کردی ولی بعد از یک ساعت فقط نق نق زدی گریه می کردی بردمت خونه مادرجونی حالت اصلا خوب نبود خودم اومدم سرکار ان شاالله تا الان بهتر شده باشی راستی مامانی دختر ناز من تو چهارماه دو روز داشت یعنی دوشنبه١٣/٣/٩٢خردادماه ساعت٢١:٢٦شب بعد از تلاشهای فراوان و بدون هیچ کمکی برگشتی روی شکمت این کار رو دو بار پشت هم انجام دادی دیگه دختر من بزرگ شده ...
18 خرداد 1392

پشه

سلام عزیز دلم دیروز٥/٣/٩٢ وقتی از سر کار رفتم خونه مادر جونی شما تو بغل مادر جونی نشسته بودی یه دفع پدرجونی گفت لپ تبسمو پشه خورد تو رونگاه کردم دیدم بله لپت قرمز شده اومده بالا خیلی ناراحت شدم ولی قیافت خیلی بامزه خنددار شده بود راستی بابایی دیروز صبح رفت کرج ما یه هفته تنها هستیم ...
6 خرداد 1392
1